بهترینم سلام:
در تاریکی شب که ابرها تمام آسمان را خاکستری کرده
در گوشه ای از این دنیای بی در و پیکر دلی سخت
می تپد دلی کوچک که چشم انتظار مسافریست.
او مدتهاست برای چنین روزی لحظه شماری میکند.
لحظه های سپری شدن سالها چشم انتظاری و نزدیک
شدن به ساعت دیدار.
سالها بود که دلها از دور با هم سخن می گفتند. از
دوستی و دوست داشتن.
اما فردا بعد از کنار رفتن ابرها از آسمان دیدار نوبر
می شود . نوبر اولین دیدار باید شیرین باشد.
هیجان این دیدار نه تنها دل کوچک دخترک را می لرزاند
بلکه رعشه بر تمام پیکر دخترک می اندازد.
سلام.میگی چه جوری کد لوگو رو واسه لینک دادن گذاشتی؟این پیغام متحرک هم سرعت لود شدن وبلاگتو کم میکنه از ما گفتن
چشم تو را گویا کسی باور ندارد
دستان بی کس مانده ات یاور ندارد
می خواهمت تا سرکشم یکباره یکسر
می مانده در دستان من ساغر ندارد
می ریزمت در جوی آب روزگاران
مستی اندام تو را خاور ندارد
باید برایت چشم من باران ببارد
وقتی که آن چشمان تو همسر ندارد
تنهایی ات را قسمت دلتنگی ام کن
شهر جنون فرمانده و رهبر ندارد
لبهای سرخت آتش خاموش جان است
گرمی لبهای تو را اخگر ندارد
لعنت بر این بخت بد و دلواپسی ها
وقتی که این شهر بلا دلبر ندارد
من گشته ام این کوچه های مضطرب را
غیر از تو یک همصحبت بهتر ندارد
باید بجنبم تا تو را معنی کنم زود
این زندگی یک فرصت دیگر ندارد
با تو تمام ناتمام من تمام است
این ماجرای عشق هم آخر ندارد
سلام! وبلاگ قشنگی داری! نوشته هاتم پر از احساسند
سلام
خوبی؟
جالب بود موفق باشی
بای
ایمان
دستانم بوی گل میداد
مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند
اما هیچکس فکر نکرد که شاید من یک گل کاشته باشم
سلام مهربون
منم آپ هستم خوشحال میشم بیای پیشم
التماس دعا
سلام واقعا رومانتیک و جذاب هستش ادمو بی اختیار جذب میکنه شما از وبلاگ من دیدن کردید ممنون
سلام
وبلاگ قشنگی داری
موفق باشید
منتظرتم