دوست من سلام:
شب که می شود ستاره های آسمان
من را به یاد تو می اندازند.
هر ستاره ای ذره ای از درخشش تو را دارد.
اما اگر همه آنها جمع شوند نیمی از درخشش تو را دارند.
ستاره ها را دوست دارم.
زیرا که شب را روشن می کنند.
تا تو را در خاطر من زنده کنند.
فرشته ها را دوست دارم.
زیرا که وقتی بال می زنند.
من صدای تو را در موسیقی بالهایشان می شنوم.
آسمان را دوست دارم.
زیرا که در خود رنگ تو را دارد.
رنگ آبی آرام دلت را.
مهتاب را دوست دارم.
زیرا که دلم را به یاد تو می لرزاند.
تا دوست داشتن ها را مرور کند.
آفتاب را دوست دارم.
زیرا که گرمایش همان گرمای عشق من است.
وبلاگ قشنگی داری
تو که صدای بال زدن فرشته ها را هم می شنوی چرا مضطربی. آسوده باش. تقدیر همانی است که آنگونه زیسته ای . نه آنگونه که در آرزوی آنی !!
سلام متنی که برام نوشته بودی خیلی جالب بود وبلاگتم خیلی مطالب زیبایی داره موفق باشی
سلام عزیز
خسته نباشی
خیلی ممنونم
بازم به من سر بزن
خدا نگهدار
به خط خود نوشتم شاعران از عشق بیزارند
اگر هم قصه ای حرفی حدیث تازه ای دارند
به روی برگ کاغذ از کسی چیزی عزیزی اسم می آرند
نه اینکه عاشقند بلکم
خود آزارند
که بیمارند و بیمارند و بیمارند!!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پشت تن هس غریبیست چو فردا بالاست همچو غم م ناک است!!!