دوست خوبم سلام:
قصه ی عشق قصه عجیبی است . قصه معاشقه ها، قصه دوست
داشتن ها، قصه درد و دل کردن دو عاشق و معشوق. واقعا قصه
عشق قصه ای است که غوغا به پا می کنه … قصه عشق،قصه
آرزوهایی است که همه تبدیل به رویا می شوند . همه تبدیل به
خواب بیدارنشدنی می شوند ..... قصه عشق قصه سفر
پرستو های عاشق به شهر عشق هست ، پرستویی که یک لحظه
سفر میکند ، سفر به شهر خوشبختی میکند.
تمام قصه ها با یکی بود یکی نبود یک کسی شروع می شوند
که: یکی بود یکی نبود!
اما قصه عشق من و تو از چشمهایت شروع شد ... چشمهایی به
رنگ آبی..... آبیه آبی آنقدر آبی که آسمان در پیش چشمان تو
خجل هست ..
اولین بارش محبتت را بر وجودم به یاد می آورم.... اولین تلاقی
نگاهمان را به یاد می آورم .... از همان اولین بار که نگاهمان به
هم گره خورد، چشمهایت مونس همه شبهای تاریکم شد. واز آن
روز همه روزهایم با یاد تو سپری می شود.. وهمه شبهایم با
امید طلوع نگاه تو به صبح می رسد. در تک تک لحظه های
زندگیم حضورتو جاری است..... حضورت و حضور یادت تنهاییم
را رونق می بخشد. در عطشناک ترین لحظه های بیابانیم بارش
چشمان تواست که سیرابم می کند... چه با شکوه است وقتیکه
پرنده دلم در آسمان وسیع چشمانت به پرواز در می آید و چه
زیباست وقتی در خانه نگاهت آرام میگیرد وتو با گرمای نگاهت
پر و بال خسته اش را مرهم می نهی..... چشمانت ، عظمت شب
را به تصویر می کشد . انگار پنجره ای گشوده ای است به رویم تا
از میانش تمامی کهکشانهای درونت را به خانه دلم میهمان کنم .
همیشه به چشمهایت اعتماد داشتم و دارم ....
او هرگز دروغ نمی گوید!!!! دلم می خواهد دو رکعت نماز در برابر
چشمانت بخوانم و دعا کنم که خدا هرگز نگاهت را از نگاهم
نگیرد...
قصه عشق من و تو از چشمهایت شروع شد و با دستهایت ادامه
پیدا کرد دستان پر مهرت راهمیشه وهمیشه قدر دانسته ام ....
دستان پر مهری که در سردترین ساعات زمستانیم غنچه خاموش
قلبم رابه شکفتن پیوند داد ... دستانت ... سرشار نوازشند ...
وقتی با دستان مهربانت دستانم را می گیری ... انگار آرام آرام
خون آرامش رو تو تنم جاری می کنی ...زمانی که دستهای
نیلوفریت با آن انگشتان ظریف قلبم را لمس کرد احساس می کردم
نزدیک است تمام رگ هایم شکافته شوند ، تمام اعصابم سر از هم
بردارند ، و گسیخته شوند . دستهای تو ، و پنجه هایت می توانند
دهانه یک آتشفشان مخوفی را که آتش های مذاب در سینه اش
سر برداشته اند و هزاران انفجار در درونش یک باره طغیان
کرده اند را ببندند ، و آن را آرام کنند ... دستت را به من بده ...
آنها را از من مگیر….هر وقت که به دستهایت نگاه کردی جای
دستهای مرا خالی کن که جایشان توی دستهای تو خالی مانده
است.
تو توی زندگی من مثل یک تابلوی نقاشی می مونی… زیبا…
لطیف… پرحس و معرکه. یک تابلوی محشر که انگار تمام
لطافتهای دنیا را تو خودش جمع کرده… یک نقاشی مات و مبهم
که انگار جواب تمام معماهای ذهن من هست و خودش بی جواب
مثل دریای آبی بیکران و بزرگ ، مثل آسمون آبی و زلال، آرام و
امن… مثل پرنده رها و سبک… و مثل پرواز خواستنی و دور از
دسترس…
تو قشنگترین و لطیفترین تابلویی هستی که تو زندگی ام دیدم…
یک جورایی انگار تجلی نقاشت هستی. اونم یه تجلی تمام
عیار… مظهر کرامت و بزرگی اون… مظهر استغنا و
بی نیازی اش… مظهر غرور دلنشینش…
کسی که بیشتر از تابلوهای دیگهء نمایشگاه هستی نظرم را جلب
کردی، چشمم را گرفتی،
می دونم… زیاد جلوت توقف کردم… خیلی وقت هست که تو
چشم هایت زل زدم… تو امواج خروشان دریای چشمت غرق
شدم.. تو آسمون آبی نگاهت پریدم …
خیلی وقته بی حرکت و مات جلوی این تابلو ایستادم و فقط
نگاهت می کنم… از نگاه کردنت سیر نمی شم. هر چی می خوام
برم انگار یه چیز نخونده هنوز توی چشمهایت داد میزنه:
« تو منو هنوز آنطور که باید ندیدهای… »
چشم از چشمت نمی تونم بردارم… خدایا! عجب پرترهای
کشیدهای… چقدر سبز و خواستنی است… چقدر بی قرار …
چقدر عاشق … چقدر بزر گ …
…تو برای من بهترین و گرانبهاترین تابلوی نمایشگاه آفرینشی،
یه سوال پرسیده بودم. به جای جواب شعر نوشتی؟!!!!
هوالرفیق
با سلام و درود فراوان بر شما و وبلاگتان ضمن آرزوی سعادتمندی و تندرستی من باز هم سر زدم و سیراب شدم ...
اول این یه یادگاری رو از ما داشته باش :
هرکس که طعم محبت خدا و لذت مناجات با وی را چشید دل از همه دنیا برید و تنها عشق معشوق را سرلوحه خویش قرار داد.
خداوندی که میفرماید اگر بندگان میدانستند چقدر به آنها مشتاقم...
وای از این غفلت و امان از این دلهای خواب آلوده
بنده را نباید که به دو خصلت اعتماد کند :عافیت و توانگری ،که ناگاه در اثنای
تندرستی او را بیمار بینی و در اثنای توانگری تنگدست
هر کس مصیبتهای کوچک را بزرگ شمارد ،خدای او را به مصیبت های بزرگ
گرفتار فرماید
به یاد آورید که لذت ها پایان پذیرد و آثار زشت آن بر جای می ماند
ادب آن بس که آنچه از دیگران نپسندی از آن دوری گزینی
هر کس با حق در آویزد حق او را به سر در اندازد
از سخنان حضرت علی (ع) در نهج البلاغه
راستی دوست عزیز وبلاگ ما هم باز هم بروز خوشحال خواهم شد سر بزنید و نظرت رو بگی(راجح به مطالب و وبلاگ ) به امید دیدار شما
اگه قابل بودیم تبادل لینک داشته باشیم
عطش
سلام مرسی از شعرهای زیبا
(¯`v´¯)(¯`v´¯)
سلام آتنا جون
به نظر من هر عشقی اول از
جادوی نگاه و چشمها شروع میشه
چون تنها عضوی هستند که نمیتونند
دروغ بگن
و چقدر زیبا و دشوارست نگاه کردن عاشق
در چشمان معشوقه خود...................
راستی من آپ کردم ..........
سلام
حس خوبی داشت. لذت برم!
تا سلام...
سلام خوب هستین
مثل همیشه جالب وخوندنی
´´´´´´´´´´´´´´¶´¶¶´¶¶
´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶
´´´´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶
´´´´´¶¶´´´´´´´´...´´´´´´´´´´¶¶
´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶
´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶
´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶´¶
´¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶´´´´´´´´´´´´´¶
´¶´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´´´´´´´¶
´¶´´´´´´´´´´´´¶¶´¶´´´´´´´´´´´¶´´´¶
´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶´´´´¶
´¶´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶´´¶´´´´¶
´´¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶´¶´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´¶
´´¶¶´´´´´´´¶´´´´´¶´´´´¶¶¶¶¶¶´´´¶¶
´´´¶¶´´´´´´¶´´´´¶´´´´¶¶¶¶´´´´´¶
´´´´¶´´´´´´¶´´´¶´´´´´¶´´´´´´´¶
´´´´¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´´¶´´¶¶
´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´´¶
´´´´´¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´´¶
´´´´´´´´¶¶¶´´´´´¶¶´´´´´´´¶¶
´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶¶¶¶¶¶´
´´´´´´´´´´¶¶´´´´´´¶¶´¶
´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´¶´¶¶
´´´´´´´´´¶´´¶¶´´´´´¶´´´¶
´´´´¶¶¶¶¶¶´¶´´´´´´´¶´´¶´
´´¶¶´´´¶¶¶¶´¶´´´´´´¶´´´¶¶¶¶¶¶¶
´´¶¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´¶´¶¶´´´´´¶¶
´´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´´¶
´´´¶¶´´´´´´´´´¶´´´¶´´´´´´´´´´¶
´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
با معادله زیبای زندگی سعی بر آن داشته باش که جدولی مصفا و رسمی دل آرا در حل مختصاتx وy ها شیبی به سوی کمال بی نهایت کشیده گردد تا به مراد خود برسی .
چون هرم بلند همت و چون مخروط عالی نهمت باشید .
" بنام یار خوبان "
خوبم سلام
امید دارم به مانند همیشه خوب و خوش باشید !
خیلی خوشحالم که اندر کوچه پس کوچه دلت قدم گذاشتم .
اگر نظر مرد قبیله رو بخواید، میگم که عالی بود و زیبا و بی نظیر .
من رو ببخش که دیر آمدم .
شما هم که اگر خبرتون نکنن که سری به ما نمی زنید !!!
در هر صورت من چند روزی هست تجدید مطلب کردم .
موضوعش شاید خیلی بی مناسبت با این روزها نباشه .
خوشحال می شم باز هم به قبیله خودت پا بذاری عزیز .
مرد قبیله، همیشه منتظر حضور سبزت و ملموس و محسوست هست .
در پناه یار خوبان ... یا علی ...
سلام چه زیبا گفتی از عشق گفتی از محبت گفتی از صفا گفتی و از نرسیدن به عشق گفتی و گفتی که عشق ارامش دارد عشق ناراحتی دارد عشق در وجودش اتش به خرم رویا های انسان میزند اری اگر به عشق که همان دوست داشتن است رسیدی که بعد از مدتی خاموش میگردد واگر نرسیدی آن در وجود باقی میماند و تا ابد آن را ستایش خواهی کرد و در غم اندوه ان باقی خواهی ماند و انهائی که با فکر اندیشه جلو میروند همیشه پیروز هستند چون خود را اسیر نمیکند چون همیشه در جای دیگری عشقی دیگری هست که ان را تجربه کرده ام و همیشه موفق بوده ام و شما هم میتوانی اگر خوب اندیشه کنید به امید روزهای بهتر برای عاشقانه خوب خدائی باز هم به شما سر خواهم زد اگر شما جواب زیبائی برای این فکر که گفتم داشته باشی و با گفتار خوبتان اثر گذاری انشاا... عشق خدائی http://www.mother20.persianblog.com/
سلام دوست من
شاد و بهاری باشی در پناه حضرت ناز
یا هو یا من لا هو الا هو
خیلی جالب بود
ممنون که سر زدی
" بنام یار خوبان "
خوبم سلام
امید دارم به مانند همیشه خوب و خوش باشید !
خیلی خوشحالم که اندر کوچه پس کوچه دلت قدم گذاشتم .
اگر نظر مرد قبیله رو بخواید، بدون اغراق میگه که عالی بود و زیبا و بی نظیر ...
من رو ببخشید که دیر آمدم .
بروز هستم . خوشحال می شم باز هم به قبیله خودت پا بذاری عزیز .
مرد قبیله، همیشه منتظر حضور سبز و ملموس و محسوست هست .
در پناه یار خوبان ... یا علی ... [گل]
سلام
ای رهگذر
با نگاه بی انتهایت
به عمق تک تک حروف و
واژه هایم بنگر و
آرام آرام
مرا همراه با این صفحه ورق بزن...
و بعد به رسم روزگار مراو
عمق نو شته هایم را
به دست فراموشی بسپار...
زیبا بود وبلاگ جالبی دارید تبریک میگم
حق یارتون باشه
دلم یه شاخه گل ِ زرد می خواد
زرد ِ زرد ِ زرد
درست مثل خورشید
کی می گه زرد رنگ بدیه؟
...
دلم تو را می خواهد
به تمامی !
کاش بیایی
و
من را ا به باغ ستاره ها ببری
(دلم یه بغل ستاره می خواد
می چینی برام ؟!)
...
دلم یه لبخند می خواد
که رو لبت بمونه
...
دلم یه عالمه امنیت می خواد
...
دلم سردشه
یه آغوش گرم می خواد
که توش گم شه
...
تو نیستی
سکوت اما هست
آسمان ِ من نیست
رنگ آبی اش اما هست
دل ِ من چقدر تنهاست زیر اینهمه سقف
...
دلم می خواد فردا با لبخند از خواب بیدارشم !
دلم می خواد بیدار که شدم همه جا پر باشه از عطر ِ گل ِ مریم
همین !!!!
سبز باشی و عاشق
رویا زدگی شکست : پهنه به سایه فرو بود.
زمان پرپر می شد.
از باغ دیرین ، عطری به چشم تو می نشست.
کنار مکان بودیم. شبنم دیگر سپیده همی بارید.
کاسه فضا شکست. در سایه - باران گریستم، و از چشمه غم بر آمدم.
آلایش روانم رفته بود. جهان دیگر شده بودم.
در شادی لرزیدم ، و آن سو را به درودی لرزاندم.
لبخند در سایه روان بود . آتش سایه ها در من گرفت : گرداب آتش شدم.
فرجامی خوش بود: اندیشه نبود.
خورشید را ریشه کن دیدم.
و دروگر نور را ، در تبی شیرین ، با لبی فرو بسته ستودم.
سهراب سپهری
***
دوست خوبم
پیروز باش ی و پایدار.
سلام خوبی ؟
ممنون که بهم سر زدی نوشتن طولانی و قشنگ بود
اپ کردم اگه دوست داشتی یه سر بهم بزن
تا بعد خدانگهدار
سلام از وبلاگت لذت بردم ممنون که سر زدی موفق باشی.
salam matlabe ziyabi bud moafagh bashi khoshhal misham be un yeki webamam sar bezani www.foozoolcheha.blogfa.com
سلام خیلی زیباست ولی من و عشقم به هم افتخار می کنیم چئن عاشقیم!
سلام ...
خیلی زیبا بود نوشته هات ...
ما هم آپ دیت هستیم و منتظر حضورت ...
موفق و شاد باشی....
یا علی
سلام !
وبتان خیلی قشنگه
یاعلی
salam dost aziz va Gol khobi wblaget ghashang bood va jaleb tonesty be man sar bezan va az barname haye yaho 7 final be khosos Boot DC Buzz Estefadeh kon age be tabadol link moafeghi mano az in mozoh ba khabar kon va be dostanet moarefy kon montazeret hastam khosh hal shodam
behshad
bye
باشد سکوت کن گل گندم سکوت کن
از ترس قصه سازی مردم سکوت کن
باشد غرور من که برای تو عزیز نیست
بی هیچ زحمتی به تبسم سکوت کن
فراموش کرده ای نکند آن گذشته را
کوی بهشت آن در هشتم سکوت کن
اینجا میان این مه سردی که حاکم است
ساعات و لحظه ها گم و من گم سکوت کن
حوا سقوط کرد و زمین نعره ای کشید
اما تو باز هم گل گندم سکوت کن
موفق باشی
برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است .تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند .در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم .ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم تا مثل باران ؛ هر صبح برایت شعر می سرودم آن هنگام ؛ زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اش? می شدم و بر صورت مه آلودت می لغزیدم . ای کاش باد بودم و همه عصر را در عبور می گذراندم تا شاید در جاده ای دور هنوز عطر پیراهنت را وقتی از آن می گذشتی ؛ در خود داشته باشد که مرهمی شود برای دوری از تو و دلتنگی هایم!!!
نمی دانی در دل درد کشیده ی من که طعم دوری و دلتنگی را می چشد چه خبر است؟؟؟هر نفسی می کشم نام تو از آن بیرون می آید. در هر ثانیه از لحظاتم به یاد تو هستم و تنها با یاد توست که تمام دردهایم را فراموش می کنم و زنده می مانم!!
سلام...نوشته هات خیلی شبیه منه
شایدم به خاطر همین تو وبلاگم نوشتی
درد مشابه؟؟؟
راستی فکر کنم قصه ی عاشقی خیلی ها با چشم شروع شد
اما من عاشق شونه های اون شدم و اون عاشق خنده هام
چشمها شاید فقط محرک بود
نمی دونم
شاد باشی
از شعر زیباتون ممنون. بازم تشریف بیاورید.راستی چطوری گذرتون به خونه ی من افتاد؟
آتنا خانم باور کن توی این ماه برای بار اوله که میتونم برات کامنت بدم.
نمیدونم چرا باز نمیشد.
شاید هم باورت نشه.
ولی خب دیگه.
آی دی شما رو هم که ندارم تا بهت بگم که نوشته هات برام جالبه.
موفق باشی.
الهی!
یاریمان کن که همواره شایسته ی شکوه عظمت و لطف بی کرانه ات باشیم و تنها در هوای حضور تو به پرواز در آییم ودر پناه محبت دل آرای تو هدایت شویم پس ای مهربان عنایتی فرما و شب های بلند نیازمان را قرین صبح اجابت و روشنی خویش کن.
زیرا همواره این را به یاد دارم که فـــرمودی:
" اگر آنان که از من روی برتافتند می دانستند که چقدر مشتاق
دیدارشان هستم هر آینه از شوق جان می سپردند" .
سلام از اینکه به من سر زدی ممنون شما هم خوب فکر داری چون عاقلی و از روی عقل عاشق میشوی
ساقیا عشق تو ما را بخدا نزدیگ کرد
چه زیباست خوب اندیشدن شما چه زیباست وبلاگ شما که نشان عمق وجود شما نسبت به زندگی شما برای ایند شما ست به به چه خوب است عشق های اسمانی از روی ایمان خدائی . اگر دوست دای قدم بر سر زمین عشق خدائی گذارید و سخن زیبائی الهی خودرا در انجا باز بگذار خوشحالی را برای بازدیدکنندگان عشق خدائی نشان بده مخصوصا دست نوشته های قشنگت راستی ونورانی باشی و شاد انشاا... http://www.mother20.persianblog.com/
یا هو مسنجر من hlgole@yahoo.com
eshghekhodayi
مهربان باش با خودت--- و عشق میاید وقتی اصلا انتظارش را نداری
salam dost aziz man be het nazar dadam javab nazar balad nisty bedy? are
salam atena jonam,,,,azizam nazaninam khoshalam ke belakhare be omide ye nafar mikhay ayandato besazi yani belakhare yenafar omad ke betoni zendegito be pash berizi behesh tike koni hamishe khoshbakht darkenaresh bemoni ta abad arezomande arezohaye to eti