بی تو همیشه در دل من برف میبارد
با هر چه غیر از گریه کردن برف میبارد
از سوز سرمای کرج تا قیطریه ،
همراه با دلتنگی من برف می بارد آه
با فعل و قید و قافیه ، مفعول و فاعل ...
یا اما ، اگر ، حتی ،نه اصلا برف می بارد
الان که وقت گریه کردن نیست ای دل ،
الان که از چشمان این زن برف می بارد
این زن که از این عکسها هم رفته ، اما باز
بر رد پایش نرم و روشن برف می بارد
این گونه بوده ، از ازل تا آخر عشق آی ....
وقت جدایی ، وقت رفتن برف می بارد
هستم شاید که من تنها تر از دیروز خود
امشب که در هر کوی و برزن برف می بارد
آن زن که آمد با خودش خورشید را آورد
حالا که رفته جان از این تن ، برف می بارد
برف می بارد