برای تو

   دوست خوبم سلام:

   تا به حال به چنین روزهایی فکر نکرده بودم.
   دنیا داره دور سرم می چرخه.
   انگار همه دنیا به نقطه ضعف من انگشت فرو می کنند.
   همیشه سعی می کردم از خودم نپرسم فردا چی میشه.
   همیشه سعی میکردم تو حال باشم مبادا غصه فردا زودتر از موعود ار پام دراره.
   اما آخرش اونی که فکر نمی کردم شد.
   هر کی از هر جای دنیا از کانادا از عربستان از انگلیس و آمریکا و دبی زنگ میزنه :  

   عزیزم  برات دعا می کنم به هر چی می خوای برسی.
   هیچکی نمی دونه این رسیدن به چه قیمتی تموم میشه. اما به قول خودشون دارن همدردی میکنن.
   از تنهایی خودم خندم می گیره. همه منو شیطون و شاد میبینن

    وای به روزی که تحملم تموم شه واین نقاب دوروی
    متظاهر از صورتم بیفته.
   درد آروم چهرم سکوت بی صدای لبهام دیگه برام معنایی نداره.
   بودن با نبودن هیچ فرقی نداره.
   این فقط نفسه که داره اونا رو از هم جدا می کنه.
    بازم میگی بنویس وقتی کلماتک بوی نا امیدی میدن وقتی کهنگی زمان از حرف حرف

    دفترم میریزه؟
   بازم می خوای ثابت کنم که هستم در حالی که عملا نیست شدم؟
   دوست خوبم تو منو بهتر از خودم میشناسی چون تو تا عمق وجودم سفر کردی

   می دونی چه سخت کلماتو میارم تا بار دیگه حرفی داشته باشم که هم نگفته ها را نگویم

    و هم  صدایی از حنجره شکسته ساز زندگیم در بیاد.