مهربانم چند روزیست که فراموش شده ذهن تو شده ام.
واز دلتنگی با یادت در هر کجا که باشم می نویسم.
آنقدر غرق در تو شده ام که حواسم به خودم نیست.
نمی دانم تا کی این ندیدنها و نشنیدنها تکرار می شود
فقط می دانم بی تو نمی توانم بمانم.
و آن کابوسها.... به من می گوید که تو روزی می روی
بی آنکه حتی لحظه ای درنگ کنی و بیندیشی منی بود