آفتاب
با وجود آسمانی خسته اتشنه یک ذره نور
گم درون خویشتن خالی و پوچ
کودکانه
دخترانه
ریشه یک جاهلیت در وجودم جاری است
دشنه ها و زخم مردان کاری است
بر درخت زندگی
آفتابم تشنه یک ذره نور
ذره ای بیداری و اندیشه در جسم زمان
آفتابم
....گاه بیداری مگر در چشم این انسان منگ
فصل گرد افشانی است؟
!!!ای دریغا ای دریغ
.....خنده بر لبهای جمع
نقشی از شادی که نیست
!یک عادت تکراری
از همان روز اولی که به این شهر وارد شدم حس کردم ولی نمی خواستم باور کنم... باز هم دست هایم را به آسمان بر آوردم... بیشتر که ماندم بیشتر باور کردم... و امروز یقین دارم... که در این شهر کسی خدا ندارد... اصلا این شهر خدا ندارد...
آمد و گفتاری و سخنی از عشق محبت دوست وفا برایت از اعشق خدائی بگویم چرا که تو هم زیبا فکر میکنی و مینویسی پس باید با تو بود واز تو چیزی یاد گرفت حال می مانم تا دوباره برای از بهترین و شیرین ترین روحیه عشق خدائیت برای من و دوستان عشق خدائی در مرز نگاهم همچون داستان بنویسی منتظر هستم من آمد حال دیگه نوبت توست زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد . http://mother20.blogfa.com
سلام آتنا جوون من اون وبلاگ و حذف کردم شاید دیگه هم وبلاگ نسازم موفق باشی بهت سر می زنم یا حق
سلام خوبی ؟
شعرت خیلی قشنگ بود میشه بگی از کی بود ؟
چرا از شاد حالا خبری نیست ؟
یه سر بهم بزن اپ کردم
تا بعد خدانگهدار
سلام آتنا جان من آدرس وبلاگم عوض شده!
درود بر تو .
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم...
باشه؟
سلام آتنا جان
واقعا خوب مینویسی
از شعرهات لذت می برم
موفق باشی
حق یارت
سلام
ممنونم که به ما سر زدی و نظر دادی.
وبلاگ زیبا و پرباری داری . بازم به ما سر بزن .امیدوارم میزبان خوبی باشیم.
خوش باشی.
سلام آتنا جان.....
ممنون به خاطر اینکه به ما سر میزنی...
آپدیتت عالی بود....
به ما یه سر بزن
آپ کردیم...
فعلا با اجازه
ممنون که سر زدی.
وبلاگت رو خوندم . بازم به شما سر می زنم.
موفق باشی در پناه دوست...
سلام خانومی . شرح زندگی گوگوش شرح تنهایی انسان ها . شرح سرگشتگی آدمیانی است که به دنبال گمشده خویش می گردند .
گفتید نود درصد ترانه های ایشون را حفظ هستید . بابا گلی به گوشه جمالتون این که خیلی خوبه . شاعر م یگه چون که صد امد نود هم پیش ماست . اون ده درصد دیگه را هم حفظ کنید تا کمالاتتون کامل کامل بشه عزیزم .
مطالبتون را خوندم تقریبا همشون خوبند ولی این یکی خیلی به دلم نشست .
امروز دلم خیلی هواتو کرده..
امروز بد جوری حضور دستای مهربونت رو روی شونه هام کم دارم.....
امروز هوای گریه دارم...
دلم خیلی برات تنگ شده....
خیلی به بودنت نیاز دارم......
دلم میخواد کنارم باشی......
میخوام که باشی.....
امروز خیلی دلم می خواد از تو بگم...
می خوام سرمو بذارم رو شونه ت....
می خوام تمام دلتنگی هامو تو بغلت گریه کنم...
کاش می دونستی تو دلم چه خبره...
کاش بودی......
موفق باشید
ممنون که بهم سر زدین.
بازم منتظر حضور گرمتون هستم.
سلام آتنا جان ممنون که نظر می دی موفق باشی گلم!
نور می تاباند بر این سردر گمی
آفتاب لحظه های دل خوشی
جمع می خندد بر این دیوانگی
خنده بر یک عادت دیرینه پا
نقشی از شادی نمانده
جز همین
ملالی نیست
ابری نیست بادی نیست
حال خوش اما نمی دانم چرا اینروزها گنج پنهانی شده است!
_____*#######*
___*##########*
__*##############
__################
_##################_________*####*####
__##################_____*############
__##################___*#############
___#################*_###############
____################################
______########### یاس مهربون## ##########
_______#############################
________###########################
__________########################
___________*#####################
____________*##################
_____________*###############
_______________#############
________________##########
________________*#######*
_________________######
__________________####
__________________###
سلام............
وبلاگت خیلی خوبه..........
موفق باشی..............
خوشحال میشم به من هم سر بزنی..........
خدانگهدار...........
سلام
امیده که نظرم تو این نظرات گم نشه!
دوست عزیز چرا این قدر از غم مینویسی ! سوال مسخره ای بود؟! انگار از غم و اندوه نوشتن راحت تر است تا از شادی!
زندگی حس قشنگی است که یک مرغ مهاجر دارد ... مگه تو این رو باور نداری؟ مگه بندگیه خدا این جوری میشه!
ای دل بکش یا کشته شو غم را در اینجا ره مده
گرغم در اینجا پانهد آتش به جان در می زند
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم
سلام خوبی
خوشحال شدم که به من سر زدی
بلاگ قشنگ و پر محتوایی داری
موفق باشی
بازم پیشم بیا اگه تو نیای من میام حتما
فعلا بای
سلام
منم علیرضا
از وبلاگ دیدن کردم
وبلاگ اصلی من اینه
pink-sunset.blogsky.com
اگه دوست داشتی به هم لینک بدیم
موفق باشی
سلام آتنا جوون زیبا بود مثل همیشه موفق باشی؟
خورشید خانوم که تو دل شب
هزارتا
کنیز دست به سینه داره
حصار مه روشو گرفته
نیگاش کن
انگار که
تو دست گرگ هاره
رو خواب کاغذی باغچه
چشم ابر
خدا کنه همش بباره
تا چلچله های مهاجر
به باغچه
بگن باز
دو روزدیگه بهاره
درخت کهنه پوش تو نو نوار می شی
بازم بهار میاد تو تکسوار می شی
غروبو می شکنی طلایه دار می شی
تو ظهر خستگی یه سایه سار می شی
تو فکر شب نباش قندیلا آب می شن
چشمه ها تو کویر همه پرآب می شن
سدای فاصله همه خراب می شن
مث یه عکس پیر اسیر قاب می شن
عمو نوروز خوب قصه
میادش
نگو نگو که خیلی دیره
کبوتر نقش رو پرده
به بوم
ستاره
دوباره پر می گیره
قفسها خالی از پرنده
پرازنور
کجا پرنده یی اسیره
سیاه پاپتی غربت
بزودی
با نوروز
تو قلب ما می میره
عروس پاره پوش چرا دلواپسی
به شهر عشق و نور به موقع می رسی
دستای یخزده سرمارو می شکنن
گلای داغ عشق جوونه می زنن
هوای دهکده دوباره پاک می شه
دیو سیاه دود دیگه هلاک می شه
گریه بخار می شه به تاق آسمون
خنده تو چشم ابر بارون می شه بارون
sari bama ham bazan bay bay
salam dost aziz va Gol khobi wblaget ghashang bood va jaleb tonesty be man sar bezan va az barname haye yaho 7 final be khosos Boot DC Buzz Estefadeh kon va be dostanet moarefy kon montazeret hastam khosh hal shodam behshad bye
سلام دوست عزیز
خیلی جالبه به من هم سر بزن
تقدیم به مهربانترین
اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست او جانشین تمام نداشتن هاست
نفرینها و آفرینها بی ثمر است اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند و از آسمان
هول و کینه بر سرم بارد
خداوند بزرگ ...
تو مهربان جاودان آسیب ناپذیر من هستی
ای پناهگاه ابدی
تو می توانی جانشین همه بی پناهی ها شوی ...
ممنون که بهم سر زدین.
بازم منتظر حضور گرمتون هستم.
سلام آتنا جون
خیلی ممنون که به من سر زدی
بازم منتظرت هستم
سلام آتنا جوون
ممنون از کامنت زیبات
وبلاگ قشنگی داری
بازم بهم سر بزن
شاد باشی
تو میروی و من فقط نگاهت میکنم تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم
بی تو .....، یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشای تو .....، همین یک لحظه باقی است و شاید همین یک لحظه
اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم
سلام دوست عزیز
وبلاگ خیلی خوب و زیبایی داری.
خوشحال میشم اگر به وبلاگ من هم
سری بزنی.شاد باشی.
سنگ و آب
مرا گفته بودند که راهی دشوار برگزیدهام. گفته بودند که به هر قدم سنگی بر پای نشیند آن هم نه از جنس ریگ بیابان که سنگهایی استوار و ناتراشیده که زخم تیشه را هم زخمی کند و به هر نفس آسمانش غرشی میکند آن هم نه از جنس رگبار بهاری که به چشم برهمزدنی فرو نشیند که به کردار تندر و آذرخش که زخم سوخته را هم سوختهتر کند.
اما من گوش به نجوای تو داشتم که مرا به نام خوانده بودی و گفته بودی...
آن که از همه نرم تر است می تواند از آن که از همه سخت تر است بگذرد...
آنگاه گمان بردم هر آنکه بیدار باشد و خواب نبیند شایسته رویای حضور توست و از آن پس چشم بر هم نگذاشتم و آن قدر پای بر سنگها کوفتم و آن قدر به آب باران نگریستم تا از پای افتادم و چشمانم خشکتر از بیابان شد. پس به سوی تو آمدم که وعده داده بودی و من گمان بردم که شایسته عاشقی منم که ایستادهام در برابرت...
مرا گفته بودند که راهی دشوار برگزیده ام.
من به تو رسیدم بیپا و بیخواب و بیاشک و تو به من پشت کردی و فریاد برآوردی:
آن که از همه نرمتر است چون تو سرگردان پریشانخانهی باد میشود تا روز مبادا و آن که چون من از همه سخت تر است میماند و آرامش جاودان مییابد.
....
مرا گفته بودند...
موفق باشی و امیدوار