موفقیت توفیق بندگی خداست

مینویسم برای او که همه خوبی به من آموخت

موفقیت توفیق بندگی خداست

مینویسم برای او که همه خوبی به من آموخت

تولد بهار

سلامی بهاری :

روزی که بهار به خانه ام آمد . بهار با دسته ای گل سرخ . نمی دانم که آیا او می دانست که من عاشق گل سرخم یا با من هم احساس بود, گلها را در گلدان

گذاشتم. بهار شکفته بود و همه جوانه هایش از خواب بیدار شده بود . آری بهار زیبا تر از همیشه بود و من این زیبایی را در تمام وجودش و عطر تنش احساس

کردم .

لحظه ای درنگ نکردم , خود را در آغوش پر مهرش انداختم و همه غم دل را با چشمه اشکم خالی کردم . اکنون سبک شده ام و پای جوی آب, زیر پای بهار

نشسته ام .

بهار می خواهد وارد دلم شود و آنجا را نیز بهاری کند .

من همراه بهار می شوم و با او به سوی باغی از درختان نارنج می رویم . شکوفه های نارنج با عطرشان آنچنان مرا از خود بیخود می کند که از شادی در پوست

نمی گنجم.

آ آ ن روز, روز تولد بهار بود و من مهمان مخصوص بزم او بودم . اول فروردین بهار متولد شد و شادی را به خانه غمزده من آورد .

آخرهای اسفند بود که بوی بهار همه جا پیچید . بوی هوایی تازه و او متولد شد .

آمد تا بار دیگر به من بگوید : امید را در خود زنده نگه دار زیرا که روزهای شاد در راه است .

و من امیدوارم بهار شادی را برایم هدیه آورده باشد .

نظرات 3 + ارسال نظر
محسن شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:43 ق.ظ

سلام

از درختی سوخته پورسدن حاصلت چیست در این باغ بزرگ؟
لب به پاسخ وا کرد گفت:سکوت


با تشکر از شما محسن

[ بدون نام ] شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:33 ب.ظ

جنبش سبز علوی دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:29 ب.ظ

اگر ندا آقا سلطان زنده بود به اسرائیل برده نمی شد؟؟؟
http://rasolzadeh988.blogfa.com/post-31.aspx

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد