موفقیت توفیق بندگی خداست

مینویسم برای او که همه خوبی به من آموخت

موفقیت توفیق بندگی خداست

مینویسم برای او که همه خوبی به من آموخت

صدای شکسته

  خوب من سلام:

  یکی دارد می آید. از دور یک نور روشن به سمت من می آید. دلم به تب و تاب افتاده.

  خدایا آیا اوست؟

  اوست که دل من را به نگاهی از آن خود کرد؟ خدایا آیا اوست؟

  نزدیک تر شد . نمی دانم. دلهره چشمانم را تار کرده.

  ثانیه ها همچون عمری می گذرد. یک قدم دیگر...

  از اضطراب عرق سرد بر تمام بدنم نشسته. خدایا آیا اوست؟

  آنقدر نزدیک آمده که صدای گامهایش را می شنوم. اما همچنان نمی بینم.

  وای دیگر احساس می کنم حتی برای آنی قدرت دیدن ندارم. خدایا آیا اوست؟

  صدای نفسهایش را می شنوم. خدایا آیا اوست؟

  این تن بوی آشنای من را می دهد. آری اوست. اوست....

  نفسهای داغش را بر روی صورتم احساس می کنم. او مرا می بوسد و میرود.

  بی آنکه من او را ببینم.

  بی آنکه من او را ببینم......

  حالا من مانده ام جای داغ بوسه او که باورم می دهد او خودش بود.

 

نظرات 8 + ارسال نظر
مازیار جمعه 6 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:44 ق.ظ http://future2010.blogsky.com

اوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووول
سلام آتنا جان ...
خیلی زیبا بود .
او بود او ..!! که با عشق آمد
زنده باشی عزیز.
در ضمن ممنون بخاطر لطفی که به من داری
موفق باشی

مرز خیال جمعه 6 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:10 ب.ظ http://hamnafas.mihanblog.com

نیست جز پشیمانی سود آخر اگر
فردا را آنگونه که می خواهی ببین زیرا که فردایی در پیش نیست اگر
تنها امیدت یاد واره عشقت باشد عشق چیزی نیست جز نبودن جز سوختن جز مرگ جز ...
www.eshghtanha.bogsky.com

محمدرضا آنلاین جمعه 6 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:24 ب.ظ http://asm2.blogsky.com

خیلی مفید بود مال من هم مفیده اگه منت بذاری و نظر بدی

حمید جمعه 6 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:56 ب.ظ

مریم جمعه 6 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 04:22 ب.ظ http://www.sherveh.persianblog.com

من از آن ابتدای آشنایی شدم جادوی موج چشمهایت/ تو رفتی و گذشتی مثل باران و من دستی تکان دادم برایت... بسیار زیبا بود. خوشحال میشم به منم سر بزنی. شاد باشی

ما جمعه 6 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:12 ب.ظ http://bahare-iran-ma.blogsky.com

سلام
قشنگ بود باید ببینمتون
برام ای میل بزن
ممنونم
خداحافظ
.

سکوت سرد جمعه 6 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:31 ب.ظ http://sokootesard.persianblog.com

در نیست ...

راه نیست ...
شب نیست ...

ماه نیست ....
نه روز و نه آفتاب ......

ما بیرونِ زمان ایستاده ایم ........

با دشنهء تلخی در گرده هایمان .........

هیچکس.....

با هیچکس .....


درود ...

هیلدا شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:51 ب.ظ http://www.hildabihamtast.blogsky.com

فوق العادس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد