همیشه منتظریم...
ما به فصلی دلخوش کرده بودیم
به فصلی که می آید
تا رنگ زمانه ایی دیگرشود
به امتداد فاصله ها کاری نداشتیم
به گلدانهای خالی نگاه نمی کردیم
به خورشید دلخوش بودیم
وغروب را از یاد برده بودیم.
هیچ کس در دلش عشق گذشته ایی
را نمی پروراند
هیچ کس به نبودن اعتنایی نداشت
همه به ستاره های دنباله دار
لبخند می زدیم
وچه شاد بودیم از این همه فراموشی.
...
چه بیهوده فکری که ندانستیم
همه چیز به سادگی تمام خواهد شد
و هیچ چیز برای ماندن نمی ماند
...
ما را چه می شود
مایی که همیشه به آسمان نگاه کردیم
آسمانی که ستاره ی دنباله داری
در آن نمی ماند
و چه تلخ خو کرده ایم
به انتظار عبثی که نشسته در دل ما
همیشه منتظریم و کسی نمی آید
به عشق زذده ایم و کسی نمی ماند.
آتنا جان سلام
خسته نباشی
خوبی؟
خیلی شعر قشنگی بود خوشم اومد
همیشه منتظریم و کسی نمی آید
به عشق زذده ایم و کسی نمی ماند.
ممنونم که به آشیونه من هم سر زدی
راستی فکر میکنم قدری تنوع رنگ کم داره وبلاگت
ضمن اینکه عکس هم نداره وفکر میکنم مطالبت هم قدری طولانی است وبیننده ها کمتر وقت میگذارند
البته باید ببخشید که فضولی وپرحرفی کردم آخه نمیتونم نسبت به وبلاگ دوستان خوبم بی تفاوت باشم
مجددا عذرخواهی میکنم
بازم پیش من بیا خوشحال میشوم
ممنون
تا بعد...
سلام آتنا جان نوشته های شما بسیار دلنشین و برآمده از حسی نوستالژیک (حس حسرت نسبت به گذشته) است
در قسمتی دیگه از نوشته هات حس غریبی حاکمه
که شاید بشه اونو در اعتقادات منتظرانه شما (منتظر یک عاشق دلداده و یا شاید منتظر یه منجی) جستجو کرد
در هر حال موفق باشی
اگه دوست داشتی با هم تبادل لینک داشته باشیم بهم اطلاع بده خوشحال میشم
سلاو دوست عزیز
وبت خیلی قشنگه
مطالبشا که خوندم احساس عجیبی بهم دست داد
احساسی که منا از نوشتن باز میداشت و به دوباره خوندن دچار میکرد
خلاصشا بگم که وبت حرف نداره
*************************************
خوشحال میشم که به وب منم سر بزنی
من منتظر حضور سبزت میمانم
***********************************
تقدیم به شما ...
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دیگر نمیشود
بغض دوباره دیدنم از تو به در نمیشود
**************************
موفق باشی دوست عزیز
من نوشتم.... من بالاخره نوشتم ... بدو بیا!
به باغ ژر ملال ما ژرنده سر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغی بر نمیکند
چرا میخواهی چیزی باشی که نیستی .چرا نمیخواهی چیزی را بدست بیاوری که تمام هستی ات باشد.خب اگر با چشمان بازت از پنجهر های جدید به همین دنیا نگاه کنی می بینی که افرادی هستند که میتوانند بسازند آنچه را که از بین رفت و می توانند ببخشند آنچه را که دیگران به یغما میبرند.خوب فکر کن حتما خودت راه حل پیدا خواهی کرد.آرزوی بهترین خوشبختی و سعادت را برایت دارم.موفق باشی
سلام دوست من
نام وبلاگت با نام او زیبا شده برای همین به شما سر زدم
هدیه ای از من :
کاش می توانستم ثانیه ها را راضی کنم تا کمی آهسته تر مرا به فردا نزدیک سازند تا شاید فرصت بیشتری برای درک عظمت و جلال تو داشته باشم اما افسوس که زمان آنقدر بی رحم است که به من فرصت شناخت خویش را نمی دهد چه رسد به تو
خدای یکتا را/.......
سلام خوبی ؟
شعر خیلی قشنگی بود منم که عاشق ....
استی دوست بی معرفتت کیه ؟
به منم سر بزن اگه دوست داشتی اپدیت هستم
تا بعد خدانگهدار