می شد از بودن تو
عالمی ترانه ساخت
کهنه ها رو تازه کرد
از تو یک بهونه ساخت
با تو می شد که صدام
همه جا روپر کنه
تا قیامت اسم ما
قصه ها رو پر کنه
تو رو خیلی دیر شناختم
وقتی که تموم شدم
****
نه یه دست رفیق دستام
نه شریک غم بودی
واسه حس کردن دردام
خیلی خیلی کم بودی
توی شهر بی کسی هام
تو رو از دور می دیدم
شهر بی عابر و خالی
شهر تنهایی من بود
لحظه شناختن تو
لحظه تموم شدن بود
خالیه که؟
............
چه سرنوشت شومی !
حرف هایی که قرار بود
به هم بزنیم
از یاد برده ایم
و گل ها
در دست هایمان خشکیده اند
سلام
آتنا جان دیگه به ما سر نمی زنی ؟
همیشه قدرتمند باشی
ابوالفضل
سلام آتنا خانم وقتی شعرت رو خوندم به قسمت " با تو می شد که صدام" که رسیدم یه دفعه جاخوردم که آخه "صدام" رو چه به شعر لطیف شما ولی بعدش فهمیدم که منظورت"صوت" بوده است نه حاکم اسبق عراق . به امید دیدار راستی من شما رو لینک کردم شما هم با عنوان" مرد شعر" منو لینک کن. بای
سلام
آپ کردم منتظرتم
سلام عزیز
دستت درد نکنه
عالی بود
بابت لینک هم ممنون
من آپم
بای
سلام بار اول است که اینجا اومدم و یهو تصمیم گرفتم با هم پسر خاله بشیم !
من شما رو می لینکم... شما رو نمی دونم !
مطالبت جالب بود
تا بعد.
خدانگهدار
راستی در مورد این مطلبت هیچ نظری ندارم ولی پست قبلیت خوب بود
سلام . وبلاگ قشنگی داری. خوشحال میشم به منم سر بزنی...
سلام
شعرت قشنگ بود
عنوان وب لاگتم خیلی قشنگه...خیلی
موفق باشی...
سلام
عنوان وب لاگت قشنگه...
موفق باشی...
خاطراتم روی موجهای دیروز در گذرند
سلام خوبی ؟
قبلا شنیده بودم
اما در هر صورت بسیار زیبا بود
یه سرم به من بزن اپدیت کردم
تا بعد خدانگهدار
salam az nazaratet kheil keili mamnon dar zemn bayad begam ke webloget kheili shaeranast bazamm bema sar bezan by
اگه کامپیوتر مجانی میخوای بیا