در سراشیبی و پیچ و خم سرنوشت نمی دانم
نمی دانم به کجا رهسپارم و به کدام امید گام بر میدارم
همینقدر می دانم که طاقت رفتنی نمانده وماندن صعب و محال است
چه باید بکنم گردن از بار گذشته شکسته و پشت از سنگینی آن خمیده
محنت ایام خردم کرده
که حتی یادآوری آن در خاطرم بر بار اندوه می افزاید
پای در گل فرو مانده ورفتن محال
نه زمین سخت که بر آن بایستم نه خاک سرد که نفس قطع کنم
زنده و زنده بگور در گور زندگی حیران و اسیر
من در این سیاه بازار وحشتناک و این زمان جلاد
نه امیدی دارم نه دلبستگی0
آنقدر به دل کندن نزدیکم که یک نفس فاصله است وآنقدر از دنیا دور که نفرت دارم از نامش
به چه چیز ماندن دل ببندم اینکه روزی زندگی رنگ دیگر بگیرد
دریغ از آن همه آرزو که به هرز رفت
سنگ صبورم به من تو بگو چه زمان عذاب وجدان آنها را بیدار خواهد کرد
و چه زمان لب هایشان به افشای حقایق گشوده خواهد شد؟
هر گاه بر میگردم وبه گذشته می نگرم
افسوس جانگدازی بر لب می نشانم
و هر وقت به راه آینده می نگرم آه بلندم از دل بر می خیزد
آه بلندم از دل بر می خیزد
بر می خیزد
بر می خیزد
سلام اتنا جان خوبی عزیزم به مطلب خوبی اشاره کردی
امیدوارم که همیشه موفق باشی
جیگر
بای
روی شانه های من دو فرشته لانه دارند. یکی خوبی های تو را می نویسد. .... یکی هم بدی های مرا از چشمان تو دور می کند !!!
آخه از تو خوب که هیچوقت بدی سر نمی زنه
سلام وبلاگ خیلی زیبایی دارد. مطلب بسیار آموزنده ای بود.
درون معبد هستی
درون معبد هستی بشر در گوشه محراب خواهش جان افروز نشسته در پس سجاده صد نقش حسرت های هستی سوز
به دستش خوشه پر بار تسبیح تمناهای رنگارنگ نگاهی
می کند-سوی خدا-از آرزو لبریز-
به رازی از ته دل. یک ((دلم می خواست))
می گوید.
شب روزش ((دریغ)) رفته((ای کاش))
آینده ست...
سلام .
خوبی؟
موفق باشی.
زیبا بود.
خوشحال میشم به منم سر بزنی و از دلتنگی منو دراری.
سلام
نمی دونم چی بگم پست بالایی رو دیدم خندم گرفت !
سلام راستش من هم از اون روز هر وقت می خوام این کارو بکنم خندم می گیره
سال نوی شما مبارک دوست خوبم!
سلام عزیز
هنوز هم زیبا می نویسی و دوست داشتنی.
سال نو مبارک. منتظر نوشته های زیباست در سال بعد هستم. با ارادت
عکس سایتت رو بیشتر کن
اگه یه روز چشمات پر اشک شد و دنبال یه شونه گشتی که گریه کنی صدام کن. بهت قول نمی دم که ساکتت کنم.. .ولی قول
می دم که پا به پات گریه کنم.....یا علی