دروغ میگفت.دیگری را دوست میداشت.
بارها گفتم دوستم داری؟گفت:آری
تا دیری خاموش بودم.ولی آخر از پای شکیب افتادم و گفتم:
راست بگو ترا خواهم بخشید آیا دل به دیگری بستی؟
گفت:نه!
فریاد زدم .بگو راستش را هر چه هست ترا خواهم گذشت.....
عاقبت باآرزوی فراوان پیش آمد و گفت:
مرا ببخش..... دیگری را دوست دارم
گفتم:حال که سالها تو بمن دروغ میگفتی این بار هم من بتو دروغ گفتم:
ترا نخواهم بخشید.
سلام آتنای عزیز . سال نو مبارک . همیشه سبز باشی و مهربون . اول از اسم وبلاگت بگم که خیلی دوسش دارم . آفرین به این انتخاب .
بعد ... مطلب ایندفعه خیلی خوشگل بود . خیلی خوشم اومد .
از اینکه اینجا اومدم پشیمون نیستم . کاش بار آخرم نباشه .
سری به ما بزن .
موفق باشی . یا علی
سلام . دوست خوبم . ضمن عرض تسلیت به مناسبت رحلت حضرت محمد (ص) و امام حسن (َع) .وبلاگ زیبایی داری . متنهایش خیلی زیبا بود . شاد باش و مسرور زی
به سایتم سر بزن یه چند تایی عکس ازش بگیر
سلام...قشنگ بود...اگه یه روز چشمات پر اشک شد و دنبال یه شونه گشتی که گریه کنی صدام کن. بهت قول نمی دم که ساکتت کنم.. .ولی قول
می دم که پا به پات گریه کنم
سلام
آتنا جون متاسفانه ادامشم غمگینه ... حالا با روحیه ی تو ساز گاری نداره نخونش .
بابا به وبلاگ ما هم سر بزن دیگه
اتی جون ما خیلی ازوبلاگت خوشمون اومد دوست داریم ساناز نازی ایه سروی سوسن ووبلاگت اخرشه